باز هم دیر رسیدم
وقتی رسیدم
خورشید مثل همیشه داشت
اشك ابر ها را پاك می كرد
این بار گویا ابر ها سیر گریسته بودند
درختان تشنه ولی هنوز تشنه بودند
وقتی رسیدم
رنگین كمان
جشن اختتامیه باران را بر پا كرده بود
هنوز می شد قطرات باران را
را در آبی بیكران دید
وقتی رسیدم بوی نم وخاك
داشت با باد وداع می كرد
می شد هنوز حضورش را حس كرد
ولی
دیگر فرصتی نبود
وقتی رسیدم
تو رفته بودی
حق هم داشتی
قرارمان زیر باران بود ولی
حالا باران نمی بارید
آخر نگفتی چرا زیر باران
چرا وقتی ابر ها هستند
می خواهی ببینمت
راستی یادم آمد
تو زاده ی فصل باران بودی
تو بارانی بودی
تولدت زمستان بود
شاید دلیلش این باشد ولی
من هم زاده ی فصل بارانم
كاش آسمان گریه اش را اندكی به تاخیر می انداخت
پس چه بهتر كه به خورشید كمك كنم
می توانم آن قدر قدم بزنم كه
خیابان زیر پایم خشك شود
این گونه
خورشید آسانتر می تواند
اشك ابرها را از گونه ی خیابان پاك كند
راستی می توانم
به تماشای نمایش باد بنشینم
ماجرا ی باد است و برگ
نمایش خوبی است
باد چه زیبا و طبیعی نمایش بازی می كند
آن قدر زیبا كه برگ ندیده عاشقش می شود
برگی كه هنوز ساده است
ولی مهم ترین جای ماجرا این جاست
که عاشقانه دوستت دارم
به قطره های باران
ادم ها در ارتباط چند دسته هستند!؟
از نامه های بابا لنگ دراز به جودی ابوت
بمان تا رسم خوبی از جهان برافکنده نشود ...
276803 بازدید
46 بازدید امروز
72 بازدید دیروز
345 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian